Blog . Profile . Archive . Email  


وقتی حرفی نیست عنوانی نیست

حتی حسش رو هم ندارم پست بذارم

آخیش امتحانا تموم شد،چقدرخوابم میاد.....

 

 

 

***به نجمه و شیما***:به زودی عکسایی که گفتمو میذارم.فعلا حوصله ندارم.....

نوشته شده در دو شنبه 23 خرداد 1390برچسب:,ساعت 12:1 توسط یاسمن| |

نخواسم با غم بسازی        نخواستم هیچی نگی

نخواستم درد دلت رو     دیگه با هیچکی نگی

آخه عشق اجباری نیست       تو زندون من نمون

حالا که فکر رفتنی           دیگه از موندن نخون

تا دیدم میخوای بری      دلم راتو سد نکرد

برو فردا مال تو       دیگه اینجا بر نگرد

بدون من بعد من دلتو هر جا جا نذار

غم با من بودنو تا من بعد یادت نیار

اگه شونت تکیه گامه پس چرا من تنها شدم

چرا هر لحظه ام همیشه منم تنها با خودم

یه تصویر ازعکس چشمات روی دیوار دلم

چقد قصم خنده داره چقد بیکاره دلم

تا دیدم میخوای بری       دلم راتو سدنرکد

برو فردا مال تو      دیگه اینجا برنگرد

بدون من بعد من       دلتو هر جا جا نذار

غم با من بودنو تا من بعد یادت نیار

 

نوشته شده در یک شنبه 22 خرداد 1390برچسب:,ساعت 15:45 توسط یاسمن| |

کسی به جات نیومده هنوزم        نه هیچوقت حتی واسه یه روزم

ولی ای بی وفا کم بی وفا کن        تا کی چشامو به جاده بدوزم

جای خالی تو شعله کشیده          به قلبم که تو رو عمری ندیده

چه احساس بدی دارم عزیزم        گمونم دم آخرم رسیده

جای خالی تو شعله کشیده         به قلبم که تو رو عمری ندیده

چه احساس بدی دارم عزیزم             گمونم دم آخرم رسیده

جای خالی تو اینجا کنارم            هنوزم یادگاریاتو دارم

تا شاید که خوش باشی        ولی من یه عمره.......

 

نوشته شده در یک شنبه 22 خرداد 1390برچسب:,ساعت 15:32 توسط یاسمن| |

نمیدونم چرا انقدر آمارم بازدیدم بالا رفته!!!!!!!!!!!!!!!!

به شیما:عزیزم من وقت ندارم بیام واست کامنتای چرت و پرت بنویسم

نوشته شده در دو شنبه 16 خرداد 1390برچسب:,ساعت 21:7 توسط یاسمن| |

> شکسپیر میگه: اگر کسی را دوست داری رهایش کن اگر سوی تو برگشت از آن توست و اگر برنگشت از اول برای تو نبوده.
> اما ویکتور هوگو میگه : کسی رو که دوستش داری هر چند وقت یه بار بهش یاد آوری کن که او را دوست داری.
> در عوض دانشجوی زیست‌شناسی معتقده که : اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن. او تکامل خواهد یافت.
> دانشجوی آمار معتقده که : اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن. اگر دوستت داشته باشد، احتمال برگشتنش زیاد است و اگر نه احتمال ایجاد یک رابطه مجدد غیر ممکن است.
> طبق نظر دانشجوی فیزیک : اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن. اگر برگشت،به خاطر قانون جاذبه است و اگر نه یا اصطکاک بیشتر از انرژی بوده و یا زاویه برخورد میان دو شیء با زاویه صحیح هماهنگ نبوده است.
> دانشجوی حسابداری چرتکه به دست میگه : اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن. اگر برگشت، رسید انبار صادر کن و اگر نه، برایش اعلامیه بدهکار بفرست.
> دانشجوی ریاضی هم بنا بر استدلال خودش میگه : اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن. اگر برگشت، طبق قانون ٢=١+١ عمل کرده و اگر نه در عدد صفر ضربش کن.
> دانشجوی کامپیوتر هم میگه : اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن. اگر بر گشت، از دستور Copy / Paste استفاده کن و اگر نه بهتر است که به کل Delete اش کنی.
> اما یک دانشجوی خوش‌بین معتقده که : اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن.نگران نباش بر می‌گردد.
> دانشجوی عجول در جواب این سوال با عجله میگه : اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن. اگر در مدت زمانی معین برنگشت فراموشش کن.
> دانشجوی شکاک به نگاه غریب میگه : اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن.اگر برگشت، از او بپرس "چرا"؟
> در مقابل دانشجوی عجول، دانشجوی صبور معتقده که : اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن. اگر برنگشت، منتظرش بمان تا برگردد.
> و در آخر دانشجوی رشته صنایع میگه : اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن.اگر برگشت، باز هم به حال خود رهایش کن این کار را مرتب تکرار کن.

اما به نظر من اگه کسی رو دوستش داری،ولش کن،اگه برگشت عمرتو به پاش بریز،اگه بر نگشت خب مهم عشقته،ربط زیادی به اون نداره،نشون داده لیاقت تو رو نداره،پس دنبال کسی باش که لیاقت عشقتو داشته باشه

نظر شما چیه؟؟؟؟

نوشته شده در جمعه 13 خرداد 1390برچسب:,ساعت 19:42 توسط یاسمن| |

من بی تو هیچم         تو باورم نکن

خیسم ز گریه                تنهاترم نکن

عاشق نبودم تا با تو سر کنم            آتش نبودم خاکسترم نکن

اگه عاشقت نبودم           اگه بی تو زنده بودم             تو بمون که بی تو غصه میخورم

اگه دل به تو نبستم       اگه این منم که هستم

ولی از هوای گریه ات پرم

اگه شکوه دارم از تو           اگه بی قرارم از تو

تو بمون که آشیانه ام توئی             به هوایت ای ستاره        به تو میرسم دوباره     اگه عاشقم بهانه ام توئی

دل کنده بودم از همزبونی ات          پنهون نکردی از من نشونی ات

من پاکشیدم از عهد بسته ام          تو پافشردی بر مهربونی ات

اگه همزبون نبودم       اگه مهربون نبودم

چه کنم دل این دل شکسته رو

اگه سرد و مرده بودم        اگه پر نمیگشودم        به تو بستم این دو بال خسته رو

اگه شکوه دارم از تو         اگه بی قرارم از تو          تو بمون که آشیانه ام توئی

به هوایت ای ستاره        به تو میرسم دوباره       اگه عاشقم بهانه ام توئی

متن آهنگ خاکسترم نکن از محسن یگانه

نوشته شده در چهار شنبه 11 خرداد 1390برچسب:,ساعت 21:53 توسط یاسمن| |

قلبت رو خالی نگه دار اگر هم روزی خواستی کسی را در قلبت جای دهی سعی کن که فقط یک نفر باشد به او بگو که تو را بیشتر از خودم و کمتر از خدا دوست دارم ..... زیرا که به خدا اعتقاد دارم و به تو نیاز دارم

نوشته شده در چهار شنبه 11 خرداد 1390برچسب:,ساعت 15:54 توسط یاسمن| |

 

من نه عاشق هستم
 و نه محتاج نگاهي كه بلغزد بر من
    من خودم هستم و تنهایی و يك حس غريب 
             كه به صد عشق و هوس مي ارزد
 من نه عاشق هستم
 

 نه دلداده به گيسوي بلند و نه آلوده به افكار پليد

 

  

 

من به دنبال نگاهي هستم

 
 

كه مرا از پس ديوانگي ام مي فهمد!!

 

نوشته شده در چهار شنبه 11 خرداد 1390برچسب:,ساعت 15:46 توسط یاسمن| |

 

روزی از دانشمندی ریاضیدان نظرش را در باره انسانیت پرسیدند ، در جواب گفت :

اگر زن یا مرد دارای اخلاق باشند، نمره یک میدهیم:  1

اگر دارای زیبائی هم باشند یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم: 10 

اگر پول هم داشته باشند دو تا صفرجلوی عدد یک میگذاریم:   100    

اگردارای اصل ونسب هم  باشند سه تا صفرجلوی عدد یک میگذاریم: 1000

ولی اگر زمانی عدد  1 رفت  (اخلاق)؛  چیزی به جز صفر باقی نمیماند: 000

و صفر هم به تنهائی هیچ است و آن انسان هیچ ارزشی ندارد.

 

نوشته شده در چهار شنبه 11 خرداد 1390برچسب:,ساعت 15:44 توسط یاسمن| |

زندگي با همه وسعت خويش محفل ساكت غم خوردن نيست!

 

حاصلش تن به قضادادن و افسردن نيست!ا
اضطراب وهوس ديدن و ناديدن نيست!زندگي خوردن و خوابيدن نيست!
زندگي جنبش جاري شدن است!
زندگي کوشش وراهي شدن است
از تماشاگه آغازحيات تا به جايي كه خدامي داند.
 زندگي چون گل سرخي است پرازخاروپراز برگ وپرازعطرلطيف،
يادمان باشد اگر گل چيديم،
عطرو برگ وگل وخار، همه همسايه ديواربه ديوارهمند

 

دکتر علی شریعتی

نوشته شده در چهار شنبه 11 خرداد 1390برچسب:,ساعت 15:42 توسط یاسمن| |

دنیای امروز انسان ها

ما امروزه خانه های بزرگتر اما خانواده های کوچکتر ، راحتی بیشتر اما زمان کمتری داریم!
مدارک تحصیلی بالاتر اما درک عمومی پایین تر، آگاهی بیشتر اما قدرت تشخیص کمتری داریم!
متخصصان بیشتر اما مشکلات بیشتر، داروهای بیشتر اما سلامتی کمتر!
 بدون ملاحظه ایام را میگذرانیم، خیلی کم میخندیم، خیلی تند رانندگی میکنیم، خیلی زود عصبانی میشویم، تا دیروقت بیدار میمانیم، خیلی خسته از خواب برمیخیزیم، خیلی کم مطالعه میکنیم، اغلب اوقات تلویزیون نگاه میکنیم و خیلی بندرت نیایش می کنیم.
چندین برابر مایملک داریم اما ارزشهایمان کمتر شده است. خیلی زیاد صحبت میکنیم، به اندازه کافی دوست نمیداریم و خیلی زیاد دروغ میگوییم.
زندگی ساختن را خوب یاد گرفته ایم اما نه زندگی کردن را، تنها به زندگی سالهای عمر را افزوده ایم و نه زندگی را به سالهای عمرمان!
 ما ساختمانهای بلندتر داریم اما طبع کوتاه تر، بزرگراه های پهن تر اما دیدگاه های باریکتر!
 بیشتر خرج میکنیم اما کمتر داریم، بیشتر میخریم اما کمتر لذت می بریم!
 ما تا ماه رفته و برگشته ایم اما قادر نیستیم برای ملاقات همسایه جدیدمان از یک سوی خیابان به آن سو برویم!
 فضای بیرون را فتح کرده ایم اما فضای درون را نه، ما اتم را شکافته ایم اما تعصب خود را نه!
 بیشتر مینویسیم اما کمتر یاد میگیریم، بیشتر برنامه میریزیم اما کمتر به انجام می رسانیم!
 عجله کردن را آموخته ایم و نه صبر کردن، درآمدهای بالاتر اما اصول اخلاقی پایین تری داریم!
 
 کامپیوترهای بیشتری میسازیم تا اطلاعات بیشتری نگهداری کنیم، تا رونوشت های بیشتری تولید کنیم، اما ارتباطات کمتری داریم. ما کمیت بیشتر اما کیفیت !
 اکنون زمان غذاهای آماده اما دیر هضم است، مردان بلند قامت اما شخصیت های پست، سودهای کلان اما روابط سطحی!
فرصت بیشتر اما تفریح کمتر، تنوع غذای بیشتر اما تغذیه ناسالم تر، درآمد بیشتر اما طلاق بیشتر، منازل رویایی اما خانواده های از هم پاشیده

 

نوشته شده در چهار شنبه 11 خرداد 1390برچسب:,ساعت 15:39 توسط یاسمن| |

 

این شعر را سید اشرف الدین گیلانی (نسیم شمال) یکصد سال پیش در وصف روحیات مردم ایران سروده

(به دل نگيريد ، دروصف روحيات مردم ايران همان يكصد سال پيش صدق ميكرده.... ؟!!!! )

ما ملت ایران همه باهوش و زرنگیم

افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم
ما باک نداریم ز دشنام و ملامت
 
ما میل نداریم به آثار و علامت
گر باده نباشد سر وافور سلامت
 
ازنام گذشتیم همه مایه ننگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم

گاه از غم مشروطه به صد رنج و ملالیم
لاغر ز فراق وکلا همچو هلالیم
شب فکر شرابیم
 
سحر طالب بنگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم

یک روز به میخانه و یک روز به مسجد
هم طالب خرما و همی طالب سنجد
هم عاشق زیتون وهمی عاشق کنجد
با علم و ترقی همه چون شیشه و سنگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم

اسباب ترقی همه گردید مهیا
پرواز نمودند جوانان به ثریا
گردید روان کشتی علم از تک دریا
ما غرق به دریای جهالت چونهنگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم



مردم همه گویا شده مال و خموشیم
چون قاطر سرکش لگدانداز چموشیم
تا گربه پدیدار شودما همه موشیم
باطن همه چون موش به ظاهرچو پلنگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم

از زهد تقدس زده صد طعنه به سامان
داریم جمیعا هوس حوری و غلمان
نه گبر نه ترسا ، نه یهود و نه مسلمان
 
نه رومی رومیم و نه هم زنگی زنگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم

 

 

نوشته شده در چهار شنبه 11 خرداد 1390برچسب:,ساعت 15:32 توسط یاسمن| |

اگر دروغ رنگ داشت

 

هر روز شاید

صدها رنگین کمان در دهان ما نطفه می بست

و بی رنگی کم یاب ترین چیزها بود

 

 

اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت

عاشقان سکوت شب را ویران می کردند

 

 

اگر به راستی خواستن توانستن بود

محال نبود وصال!

و عاشقان که همیشه خواهانند

هیچ گاه تنها نمی ماندند

 

 

اگر گناه وزن داشت

هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد

تو از کوله بار سنگین خویش ناله می کردی...

و من شاید کمر شکسته ترین بودم

 

 

اگر غرور نبود

چشمهایمان به جای لبهایمان سخن نمی گفتند

و ما کلام محبت را در میان نگاه های گهگاهمان جستجو نمی کردیم

 

 

اگر دیوار نبود نزدیکتر بودیم

با اولین خمیازه به خواب می رفتیم

و هر عادت مکرر را در میان 24 ساعت زندان حبس نمی کردیم

 

 

اگر خوابهایمان حقیقت داشت

همیشه خواب بودیم

هیچ رنجی بدون گنج نبود

و گنج ها شاید بدون رنج بودند

 

 

اگر همه ثروت داشتند

دل ها , سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند

و یک نفر در کنار خیابان خواب گندم نمی دید

تا دیگران از سر جوانمردی

بی ارزش ترین سکه هایشان را نثارش کنند

اما بی گمان صفا و سادگی و صداقت می مرد...

 

 

اگر همه ثروت داشتند

اگر مرگ نبود

همه کافر بودند

و زندگی بی ارزش ترین کالا بود

ترس نبود , زیبایی نبود , خوبی هم شاید...

 

 

اگر عشق نبود

به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدیم؟

کدام لحظه ی نایاب را اندیشه می کردیم؟

و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟

آری , بی گمان پیش از اینها مرده بودیم!

 

 

اگر عشق نبود

اگر کینه نبود

قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق می گذاشتند

 

 

اگر خداوند

یک روز آرزوی انسان را برآورده می کرد

من بی گمان

دوباره دیدن تو را آرزو میکردم

و تو نیز هرگز ندیدن مرا

آنگاه نمی دانم

به راستی خداوند کدام یک را می پذیرفت...

 

نوشته شده در چهار شنبه 11 خرداد 1390برچسب:,ساعت 15:20 توسط یاسمن| |

با مشاهده ی یک "در"بلافاصله لزوم "دیوارها" احساس می شود. آیا: با مشاهده ی یک دیوار هم به همان اندازه لزوم یک "در" را احساس می کنیم؟


برای تا ابد ماندن باید رفت:گاهی به قلب کسی - گاهی از قلب کسی 


نوشته شده در چهار شنبه 11 خرداد 1390برچسب:,ساعت 15:10 توسط یاسمن| |

اولین روز بارانی را به خاطر داری؟

غافلگیر شدیم
چتر نداشتیم
خندیدیم
دویدیم

و
به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم
دومین روز بارانی چطور؟
پیش بینی اش را کرده بودی
چتر آورده بودی
و من غافلگیر شدم
 
سعی می کردی من خیس نشوم
و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود
و سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری
چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد

و
و
و
و
و

چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری؟
که با یک چتر اضافه آمدی
و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم
.
.
.

فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم
تنها برو
.
دکتر علی شریعتی
 

 

نوشته شده در چهار شنبه 11 خرداد 1390برچسب:,ساعت 15:1 توسط یاسمن| |


Power By: LoxBlog.Com